همه چیز یعنی فیتیله

برای معین کوچولو و فیتیله که عشقشه

همه چیز یعنی فیتیله

برای معین کوچولو و فیتیله که عشقشه

فیتیله ی ۲۵/۵/۱۳۸۷ و ۲۶/۵/۱۳۸۷ و نیمه ی شعبان

سلام دوستای خوب و مهربون  ولادت حضرت مهدی منجی عالم بشریت بر شما مبارک. فیتیله این هفته دست پر اومده  دوستای خوب. جمعه شنبه یکشنبه   با کلی برنامه های قشنگ و نمایشهای جالب و دیدنی.

اولین نمایش فیتیله جمعه تعطیله ی این هفته نمایش اشپزی بود. یکی از مشکلاتی که گریبانگیر مادرای گرامیه اینه که نمی دونند اکثرا چی بپزند  یعنی در واقع غذا ها گاهی یکنواخت میشه و اشپز هم دیگه میلی به پخت اون غذاهای تکراری نداره. اما  اشپزهای فیتیله ای این هفته دستور پخت سمبوسه که یک غذای جنوبیه  رو اموزش دادند.من که خودم خیلی لذت بردم چون تا حالا امتحانش نکرده بودم و حالا دستورش رو بلدم و ان شالله در اینده ای نزدیک درست میکنم. خوب اینم یکی از هزاران  ویژگیه مثبت فیتیلست. حتی مادرا و در واقع چرا راه دور بریم به فکر شکم باباها و بچه های محترم هم هست.بگذریم..


.

یک اهنگ جدید  *( اهنگ پدر)* که مثل همیشه از ریتم فوق العاده زیبایی بر خوردار بود. بار دیگر ابهت مقام پدر از نگاه عمو های مهربون در ذهن و دل کودکان دلبندمون نقش بست .


یکی دیگر از هزاران ویژگیه مثبت این برنامه اینه که  نمایشهایی رو  متناسب با رویدادهای مهم جهانی و کلا مناسبتهای  کشور خوبمون ایران اجرا میکنه  .مسابقات المپیک پکن یکی از اون رویداد هاست که  فیتیله این هفته در قالب یک نمایش فوق العاده جذاب و زیبا  به اون پرداخته بود      و  لحظات شادی اوری رو باز مثل همیشه به خونه هامون هدیه کرد.در این نمایش چند بازیه ورزشی رو نشان دادند   و اتفاقات جالب اون که دیدنش  لذت بخش بود.


مادر بزرگهای فیتیله ای این هفته و این روز مهمان ما بودند  .با  زبان شیرین و سخنان دلنشینشون لحظاتی چند گرمای مضاعفی به خونه ی  دلهامون بخشیدند.


 نینیهای فیتیله ای هم یک شعر زیبا خوندند  


  برنامه ی بعدی رو رفته گرهای مهربون و زحمت کش اعلام کردند و در کنارش از نظافت و بهداشت محیط حرف زدند.


یک اهنگ تولد جدید و مثل همیشه فوق العاده هم در دفتر فیتیله ی این هفته بود.  


و اما یک نمایش جدید که البته قسمت اولبش رو هفته ی قبل با  اجرای اقای قناد مهربون  دیدیم و این هفته اون پسر کوچولو و در واقع بهتره بگم پسر گنده عمو فروتن بودند   . نمایش علی کوچولو بی شک یکی از تاثیر گذار ترین نمایش در زمینه ی تربیت کودکان دلبندمون  هست. در قالب این نمایش زیبا و جذاب و البته خنده دار    خطرات اتو  رو به بچه ها گوشزد کردند. همچنین به بچه ها یاد دادند دست در گوش یا بینی گذاشتن کار زشتیست   .علی کوچولو  این کارها ی زشت رو انجام داد  کار زشتی که یک بچه ی خوب و مودب هیچ وقت انجامش نمیده.


و اما فیتیله ی روز شنبه ۲۶/۵/۱۳۸۷

یه روز قشنگ خدا شروع شده. بچه هها منتظر شروع فیتیله تو خونه هاشون. یکی بیقراری میکنه و دائم به مامانش میگه پس کی شروع میشه.یکی میدوه تلویزیون رو روشن میکنه تا  برنامه رو بگیره.یکی  سر سفره ی صبحونه کنار خانواده  چشم به تلویزیون دوخته.یکی هم مثل اقا معین گل گلاب همراه پسر عموش نشسته بر روی موتور روبروی تلویزیون منتظر فیتیله.

برنامه شروع میشه. مامانا یه چششون تلویزیون و یه چششون داره ظرفای صبحونه رو میبینه و یکی هم مثل مامان معین کاراشو از صبح زودتر میکنه و دیگه مجبور نیست ظرفای صبحونه رو نگاه کنه.    باباها که روز تعطیله و مشغول استراحت کنار فرزندان دلبند و پا به پا همگام با فیتیله. مدتهاست  پدر هامون بخشی از خستگیشون رو در روز تعطیل با برنامه ی خوب و جذاب و دیدنی فیتیله  در میکنند


برنامه با یک اهنگ به یاد ماندنی و زیبا شروع میشه. مهمون اومد تو خونه  شادی و غوغا کنید از راه رسید فیتیله زود درا رو وا کنید*(  عمو های مهربون بچه ها خیلی وقته چشم انتظار این مهمون عزیزند)  *


یک سلام و علیک کاملا متفاوت و بی نظیر. سلام  سلام ستاره های خندون       *سلام سلام گلهای توی گلدون و ..........گفتم متفاوت چون هر بیتش با یک ریتم خاص خونده میشد. گاهی تند و گاهی اروم. خیلی جالب بود.


سه تا از  دوستان روستاییمون اخبار فیتیله ای رو  خوندند.نمایش مثل همیشه به چندین مسئله ی اموزشی پرداخته بود. در واقع هشدارهایی بیشتر برای بزرگترها. اتش روشن کردن زیر درختان و در واقع طبیعت را خراب کردن که هم ضرر جانی برای  فرد خاطی دارد و هم اسیبی جدی به طبیعت خوب خدا زدن محسوب میشود.ازار  دادن حیوانات بی دفاع هم یکی از خبرها بود. چیدن بی اجازه ی میوه از درخت همسایه و عاقبت کار فرد خاطی که در اثر خوردن میوه ی اغشته به سم و نشسته  به اون دچار شده بود  از اهم  اخبار  بود. پیام های این نمایش پر بار این بود که ۱:از طبیعت درست استفاده کنیم

۲: بدون اجازه کاری نکنیم و  در کنارش میوه ی نشسته نخوریم

۳:حیوانات را ازار ندهیم.


باز یک شعر زیبا: یکی بود یکی نبود   زیر گنبد کبود    خالق قشنگیها غیر از خدا هیچ کس نبود.........

 شعر با بیان زیبا عظمت خلقت خدا رو نشون بچه هامون داد. اینکه خدا  خیلی بزرگه . خالق اسمونها و زمینه. خالق انسانها و طبیعت. خالق حیوونا و بشریت . همه و همه ساخته ی  خدای عظیمه.


مسابقه ی  ۲۰۰ سوالی یکی دیگر از نمایشهای امروز بود.  سوالات مسابقه و در واقع جوابهای مسابقه کفش و دمپایی و واکس  بودند که شر کت کنندگان ثابت و همیشگیه این مسابقه ی جذاب  به زیباییه هر چه تمالم تر که همتون میدونید چطوری به جوابها رسیدند. یک مسابقه پر از شادی پر از اگاهی برای کودکان دلبندمان.


 برنامه ی بعدی رو انسانهای اولیه اعلام کردند.


یکی دیگر از نمایشها نمایش اپارتمان فیتیله ای بود.   ابتدا  خانواده های اپارتمان نشین شیوه ی درست اپارتمان نشینی رو برای مصاحبه گر تلویزیون بیان میکردند و بعد با انجام ان عمل زشت در واقع  زشتیه ان کار زشت رو بیشتر نشان دهند و  به عبارتی درس عبرت دیگران شوند.گذاشتن اشغال سر ساعت در جای مناسب  و رعایت سکوت و رعایت  حق همسایها. همچنین رعایت اصول بهداشتی و در کل اذیت نکردن همسایه به عنواین مختلف پیام های  این نمایش بود.


 برای اعلام  پایان برنامه  دو تا از روستاییان خوش صدا و خوش اخلاق امده بوند و یک موش شیطون   که عجیب  برای خودش تو دل بچه ها جا باز کرده میگفتند برنامه تمام شده و خودشون نالان از این موضوع  اما برنامه ادامه داشت گویا اشتباه میکردند بچه های کوچکتر لحظه ای دل کوچیکشون شکست ولی بعد مجریه خوب برنامه اعلام کرد هنوز برنامه هست.


قاطینگا و پاتینگا    که دست از سر مجریه خوب برنامه بر نمیدارند امروز هم اومدند و پروفسور فیتیله   امروز بهشون یک موتور نشون داد و باقیه قضایا  فضولیهاشون و پافشاریهاشون و کج فهمیهاشون که همه در سیر تکمیلیه نمایش بسیار بسایر اموزنده بودند.در هر صورت فهمیدند که موتور چیه و  در واقع چقدر قاطینگا و پاتینگا خوش شانسند که پروفسور به این  فهمیدگی تو جزیره ی ناشناختشون پیدا شده  که این همه اختراع ساخته ی دست  انسانهای چندیدن نسل بعدشون رو بهشون نشون میده.


یک اهنگ بندری برای تبریک عید   خونده شد.

یک مسابقه ی جذاب و مهیج برای بچه های داخل استودیو که واقعا بچه های  توی منزل رو هم به وجد میاورد. مثل همیشه مسابقه ی بادکنک و موسیقی.


خدا حافظیه مازندرانی عشق معین یکی دیگه از اهنگهای امروز بود.و بالاخره ماهیه قرمز تنگ بلور و یک دعای جدید پایان بخش برنامه ی امروز فیتیله بود. باز در این دعا عظمت وجود خدای بزرگ و تعالی چقدر زیبا در ذهن کودکانمان نقش بست.دعا برای ظهور اقا امام زمان  و شناساندن عظمت وجود حضرت مهدی.خدا پشت و پناه همه ی شما عزیزان باشه و عمو های مهربون فیتیله و بقیه ی دست اند کاران این برنامه رو در پناه  خودش سالم و سلامت نگهداره.


 و اما باز معین و یک گام دیگه به سمت تربیت درست:

با شروع نمایش علی کوچولو و یا همون مجید کوچولو معین شدیدا روی غذا خوردن حساس شده.  سعی میکنه  حتی اگر هم دانه ای برنج  هم روی زمین بریزه جمعش کنه. خیلی دست زدن به موها و به بینی و به گوش اون رو تحت تاثیر قرار داده. زشتیه این کارها کاملا براش  قابل درک شده و  در نهایت اینکه اب یا چایی رو روی زمین نمیریزه کاری که تا قبلش دائما و از قصد انجام میداد. مادرا بهتر میدونند بچه ها عاشق اینند که اب رو از قصد از توی لیوان بریزند روی فرش یا چای رو. ولی معین از اون موقع یاد گرفته.


خوب اگر تا الان  تو دلتون گفتید  من چرا اینهمه از فیتیله مینویسم فکر کنم دیگه این سوال رو از ذهنتون باید پاک کنید چون من هر هفته دلایلش رو مینویسم. نوشتنش برای من خیلی جالبه چون تمام مسائل تربیتیه پسرم رو این جا ثبت میکنم حتی زمان یادگیریش رو. خیلی جالبه نه؟؟؟؟؟؟

خوب ادامه ی این پست رو فردا با شرح فیتیله ی فردا مینویسم. البته چند تا عکس از معین در حال دیدن برنامه ی دیروز و امروز میزارم.

Image and video hosting by TinyPic 

 Image and video hosting by TinyPicتو این عکس معین کوچولو به تقلید از حرکت عمو مسلمی تو عکس دستاش رو گذاشته رو چشماش.


و بالاخره میرسیم به فیتیله ی نیمه ی شعبان روز میلاد منجی عالم بشریت مهدی موعود:

فیتیله باز اومد با یه بغل شعر و نمایش. یه بغل شادی و شور. یه بغل صفا و صمیمیت.

اغاز گر برنامه با نام  حضرت مهدی عج الله تعالی  بود. باز وصفی زیبا در مدح ان حضرت. مهدی موعود کعبه ی دلها عزیز زهرا منجی دنیا عشق شکوفا شاخه ی طوبی عاشق و شیدا نهان پیدا ساحل و دریا صاحب الزمان. جملاتی که فیتیله ایها میگفتند در قالب شعر .

یک تبریک به مناسبت عید گفتند و


باز شعری دیگر در وصف مقام حضرت مهدی خواندندو


اما اولین نمایش امروز زوروی فیتیله ای بود     .زورو همون طوری که میدونید یک قهرمان عدالت خواه شبیه رابین هود در عالم حیوانات بود که به کمک افراد ضعیف درصدد مبارزه با ظلم بر میامد. زوروی فیتیله ایه ما اما همش میگه زورو فقط تو زندگیش دو تا اشتباه میکنه.  در هر صورت زورو ی فیتیله ای قصدش کمک به مردمه ولی نمی دونم چرا همش خرابکاری میکنه.اول پیر مرد  در حال استراحت را نا خود اگاه اذیت کرد و بعد مادر بزرگ بینوا رو بعد کشتیگیران در حال  بازی رو.


خوانندگان ترک زبان برنامه ی بعدی رو با لهجه ی شیرینشون اعلام کردند.


خواننده ی فیتیله ای از تجدیدی و تنبلی و عاقبت درس نخوندن حرف زد.با اجرای زیبا و فوق العاده ی عمو فروتن .


 دوستان خوب و با محبت لرمون برنامه ی بعدی رو به همرا رقص محلیه اون مناطق اعلام کردند.

یک اهنگ زیبا در رابطه با دوستی خوانده شد بیشتر از اینشور و اشتیاق بچه ها و بازی عمو ها به هنگام خوندن اهنگ با بچه ها  و همچنین حبابهای زیبایی که تمام محیط استودیو رو پر کرده بود جو صمیمی و خوبی رو ایجاد کرده بود.


 نوبت رسید به نمایش اتاق عمل و تمام لحظات شادی اوری که عمو های مهربون با هنرنمایهاشون رقم زدند.قضیه ی اشیای پیدا شده در مغر بیمار به قول دکترهای فیتیله ی همیشگیه اتاق عمل و سی دیهای غیر مجاز بیرون اوردن مغز و شستشوی ان با اب و صابون از جمله  حوادث هیجان انگیز و جالب این نمایش بود.


اعلام برنامه ی بعدی با حضور کرد زبانان نازنینو


بالاخره اخرین نمایش فیتیله ی نیمه ی شعبان نمایش راز بقای فیتیله ای بود که جوجه تیغی و فیل  و کلا مسائل مرتبط بهش رو به بچه های کوچولو  نشان داد.


Image and video hosting by TinyPic
نظرات 66 + ارسال نظر
انی سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:17 ب.ظ http://anahita.blogfa.com

سلام سمانه جون
خیلی دوست دارم راستی بیتا هم دختر خالمه خیلی گله
با اجازه می خوام لینکت کنم

سلام انی جون. لطف میکنی. منم لینکتون کردم. شما سه تا دختر خاله رو. مرسی.

پریا سه‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:00 ب.ظ

سمانه مهربونم برات آف گذاشتم.
تو خیلی خوبی.
سر این قضیه فهمیدم که اگر خدا نکرده مشکلی برای کسی پیش بیاد تو اولین نفری هستی که باهاش همراهی میکنی تا مشکلش حل بشه.
ممنونم سمانه با محبتم.

مهدی چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:03 ق.ظ http://musicvideosazan.persianblog.ir/

سلام.ممنون که به من سر زدید.اولش که مطالب رو میخوندم فکر میکردم نویسنده وبلاگ یه دختر کوچولو به نام سمانه هست.با خودم گفتم چقدر مث آدم بزرگا نوشته ! به سنش نمیخوره این حرفا ولی آخرش فهمیدم که برای پسرتون مینویسید.واقعا خوب به جزییات برنامه پرداختید آدم فکر میکنه همین الان داره برنامرو میبینه! بازم به من سر بزن .موفق باشی.بای

ممنون از لطفتون.

شیدا عارف(معرف وب سایت های سینما) چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:24 ق.ظ http://www.shaydaaref.blogfa.com

سلام...
بعضی ها با حضور من در دنیای وبلاگ نویسی مخالفند
شما چه طور؟
لطفا به وبلاگ من بیاید و اون پادین پادین رو بخونید....
با سپاس

حتما میام عزیزم. ولی قطعا طاقت موفقیت شما رو ندارندچون وبلاگتون منحصر به فرده.

غزاله چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:39 ق.ظ http://www.tarlan-parvane.blogfa.com

سلام خوبی ؟
من قابم خودم از قابساز آنلاین درست کردم
اینم سایتشه برو توش متوجه میشی
www.hamed-bd.com
میتونی برای خودت قاب های زیبایی بسازی
اگه سوال دیگه هم داشتی در خدمتم
بای

سلام غزاله جون. یک دنیا تشکر. البته اگه بتونم بفهمم چیکار کنم عالی میشه.

ریحان چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:49 ق.ظ http://WWW.REYHANFITILOOO.BLOGFA.COM

سمانه خانم من اون نظری که تو نظر های خصوصی گفتید رو خوندم خیلی ممنون که بهم گفتید
موافق موافقم
دوستتون دارم
بای بای

سلام ریحان خوبی. اولا یه تبریک واسه وبلاگ جدید و بعد دختر مهربون و خوش فکری مثل تو قبل اینکه من بهش بگم خودش میدونست چیکار کنه.

مینا چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:21 ق.ظ

سلام سمانه جون
خب شما گفتید از خاطرات مهد کودک بگم . مثلا مربیها بیشتر موقع بازی کردن بچه ها با تاپ و سرسره اونها رو تنها می گذاشتن . یه بار یادمه یه بچه بد جوری از روی سرسره افتاد و حسابی پاش زخمی شد . یا موقع تاپ بازی یه بچه وقتی پشت اون بچه ای که سوار تاپ بود می ایستاد بد جوری تاپ با هاش برخورد می کرد و می افتاد . یا توی کلاس بچه ها قبل از اومدن مربی بعضی وقتا با هم دعواشون می شد و یکم زد و خورد پیش می اومد . یا موقع خوردن خوراکی ها بعضی از بچه ها دستهاشون رو نمی شستن و کسی بهشون کاری نداشت و با دست کثیف غذا می خوردن . وای موقع نقاشی کشیدن وقتی بچه ها مداد دستشون بود خیلی می ترسیدم آخه اگه یکیشون اونیکی رو هل می داد مداد ممکن بود بره توی چشم اون یکی . البته بگم این اتفاق آخری هیچ وقت نیافتاد ولی من می ترسیدم .
البته بگم در کنار این خطرات مهد کودک خوبی های زیادی هم داره . بچه ها سوره های قرآن و حدیث ها رو و شعرهای قشنگی و بازی های خوبی و نقاشی کشیدن و درست کردن کار دستی یاد می گیرن . رفتن به مهد کودک باعث رشد خلاقیت بچه ها و شناخت استعدادهاشون میشه . و حتی همین بازی کردن بچه ها با هم باعث اجتماعی شدنشون می شه و کمبود خواهر یا برادر رو براشون جبران می کنه . و بچه ها موقع بازی خیلی چیزهای خوبی یاد میگیرن . البته همه اینها بستگی به مربی داره که چقدر به وظیفش عمل کنه .
اما شما گفتن رفتار مربیها با بچه ها چطوریه ؟ بیشتر با محبت و مهربون برخورد میکنن ولی بعضی ها وقتی بچه به حرفشون گوش نده سر بچه داد میکشن یا با نگاه خشن بچه رو سر جاش میشونن . و البته یادمه یه بار یه مربی زد توی گوش یه بچه که بخاطر همین کار اخراج شد .
موقعی که بچه احتیاج به دستشویی داره که مربیها بچه رو می برن . البته اینم بگم اون بچه هایی که بزرگترن یا می گن که خودشون بلدن برن دستشویی مربیها اونها رو دیگه نمی برن . اما بازم یادمه یه بار یه بچه کوچیک تنهایی رفته بود و اونجا گیر افتاده بود که مربیش رفت نجاتش داد .
خلاصه هم خوبی داره و هم خطر ولی اگه مربی خوبی داشته باشه جلوی همه خطرات رو میگیره .
راستی من منظورم این نبود که شما اشتباه کردید که جواب اون طرفدار دو آتیشه رو دادید . شما کار خیلی خوبی هم کردید . ولی اگه این بحثها نباشه خیلی بهتره . آخه این بحثها باعث دلخوری میشه . البته در مورد من و شما که باعث دوستیمون شد . من بازم به خاطر اون جریان معذرت می خوام .
فعلا با اجازه رفع زحمت می کنم .

سلام مینا جون. مرسی قربونت برم. لطف کردی برام نوشتی.
در مورد اون بحثها. باور کن من بی تقصیرم اگه کسی بیاد و بگه من هم جواب میدم. در هر صورت شما منو ببخشید.خیلی لطف کردی که برام وقت گذاشتی. خیلی خیلی دوست دارم.

شیدا عارف(معرف وب سایت های سینما) چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:29 ب.ظ http://SHAYDAAREF.BLOGFA.COM

سلام سمانه خانم گل...
ممنونم شما خیلی به من لطف دارید....
من چندین هفته است ساعت ۷ صبح می خوابم و ساعت ۱۲ ظهر بیدار میشم...ببخشید که ازتون خواستم بیدارم کنید سر فیتیله....
می خوام برنامه رو با دقت ببینم...
قربون شما معین جان رو ببوسید و جدا میگم براش اسفند دود کنید اگر به نظرتون اسفند خرافاته حتما هر روز براش سوره ی ناس بخونید یا همراهش بگذارید...چون خیلی از معین گفتید و ممکنه خدایی نکرده چشمش بزنند اینو جدی میگم ...چشم زخم خرافات نیست یه سخنی یه جا از پیامبر در باره ی درست بودن چشم زخم خوندم که یادم نیست متاسفانه ....

پایدار باشید...

مرسی شیدا جان.
حتما حتما جمعه بیدارت میکنم.
و در مورد اسفند من خیلی اعتقاد دارم و گاهی اگه دسترسی بهش نداشته باشم ۵ تا صلوات خیلی خیلی عالیه. در مورد سوره ی ناس حتما این کار رو هم میکنم. مرسی از لطفت.

شیدا عارف(معرف وب سایت های سینما) چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:19 ب.ظ http://SHAYDAAREF.BLOGFA.COM

سلام
نه عزیزم امروز از ساعت ۲ تا ۴ برق رفت...
در مورد نظر سنجی مهدی(عمو پرویز)این کارارو بهتر بلده از اون کمک بگیرید...
با سپاس...

غروب چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ http://amintarokh1.blogfa.com

خانمی نمیدونم چرا باز نشد تو اون پست کامنت بدم!
در مورده سوالت باید بگم که برنامشون واقعا جالبو سرگرم کنندس
من که ااااااااااااااااصلا TV نگاه نمیکنم چند باری که بچه ها داشتن میدیدن نشستم پای TV دیگه دلم نیخواست پاشم !!!!

سلام عزیزم. ممنون از نظرت.

آتنا چهارشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:38 ب.ظ http://www.atipic.blogfa.com

مرسی عزیزم خیلی عالیه
من بیشتر از همه آیتم قاطینگا و پاتینگا رو دوست دارم شاید باورت نشه وقتی این آیتم شروع میشه صدارو تا آخر بلند میکنم
راستی این تصاویر متحرک ناز رو از کجا میاری خیلی قشنگن
من عکس رو هم فرستادم رسید؟
بعد اینکه نیمه شعبان تولدم بود نیومدی

سلام اتنا جان. عکس نرسید. به ایمیلم فرستادی؟؟؟
در مورد تولد هم عزیزم هر موقع اپ کردی یا اتفاق خاصی هست حتما خبرم کن. منم اینکار رو میکنم.
موفق باشی.

امیرحسین پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ق.ظ http://www.apvt.blogsky.com

راستی یادم رفت :
پاسخ سوالاتت:
۱- بگید این شکلکهای کنار کامنت رو چطور اینجا گذاشتید:
این به خاطر قالب وبلاگت هست وباید اون رو عوض کنی.
۲-نمیدونم وقتی کدی مثلا برای گذاشتن اهنگ روی وبلاگم دریافت میکنم نمیدونم باید کجای قالبم کپی کنم:
این کد رو باید بسته به جایی که میخای باشه پایین تر از جایی تو ویرایش قالب که نوشته <body> کپی کنی.
3-نظرسنجی:
اول تو سایت www.webgozar.com عضو شو و لوگین کن.تو قسمت کنترل پنل کاربران قسمت ایجاد نظرسنجی جدید رو میزنی و یه کد بهت میده این کد رو هم باید توی قسمت بادی بزاری.
4-معرفیه کوچیک:
بستگی به قالبت داره.
5-نداره.
6-تشکر و نظر یادتون نره.

خیلی از لطفتون ممنون.

نیلوفر یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:31 ب.ظ http://paniiiiiiiz.blogfa.com

سلام من اپیدم

سلام میام عزیزم. همین الان..

ریحان یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.reyhanfitilooo.blogfa.com

سمانه خانم شما گفته بودید که توی شرح حال اشتباهی کرده بودید و ما باید حدس میزدیم و من فکر میکنم اشتباه شما این بود :
نمایش اول فیتیله سربازی بود ولی شما نوشتید محکمه اولین نمایش بود
اگه فکر من اشتباه بود ببخشید اخه من از سربازی به بعد رو ندیدم

اخی ریحان جون تو محمکه رو ندیدی؟؟ اخه محکمه اولین نمایش بود بعدش دانشمندا و بعدش سربازی و اخری کفشها. نه ایراد کار من این نبود که تو گفتی. بازم فکر کن...
باور کن منم خودم اصلا بهش دقت نکرده بودم . یعنی منم اگه جای شما بودم نمیفهمیدم جوابو....
ولی دلم میخواد شما بهش برسید....

مرضیه دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:29 ب.ظ http://m-real.persianblog.ir

سلام سمانه جون
ممنون که اومدی و جوابمو دادی
چشم حتما فیتیله یادم نمیره
ممنون که اومدی

مرضیه پنج‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:48 ب.ظ

وایی سلام
یه خبر خوب رئال برده
با ۵ گل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد